۱۳۹۳ اسفند ۶, چهارشنبه

یادی از پرویز فنی زاده «مش قاسمِ دایی جان ناپلئون» در سی و پنجمین سالمرگ درگذشتش

7 فاز: اگر پرویز فنی زاده در همه عمر هنری اش تنها ایفاگرِ نقش «مش قاسم» در مجموعه تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» بود، کافی بود تا نامش را به عنوان یکی از بهترین و بزرگترین بازیگران سینمای ایران به خاطر بسپاریم.

افسوس که با خودش مهربان نبود و همچون آقای «حکمتی» در فیلم «رگبار»، رگباری بود که بر سینمای ایران بارید و متاسفانه خیلی زود از میان ما رفت.
این مصحح و حروف چینِ سابق روزنامه اطلاعات، هفتم بهمن ماه سال 1316 در تهران به دنیا آمد. از سال 1335 با حضور در گروه تئاتری آماتوری به نام «گل سرخ»، فعالیت بازیگری خود را آغاز کرد. دو سال بعد به تحصیل در هنرستان هنرهای دراماتیک پرداخت و از سال 1340 با حضور در گروه تئاتری پاسارگاد و استعفا از روزنامه اطلاعات، به صورت حرفه ای به بازیگری پرداخت.


پرویز فنی زاده

طی بیست سال فعالیت هنری، در بیست و چهار نمایش، چهارده فیلم سینمایی، یک فیلم نیمه بلند و سه مجموعه ی تلویزیونی حضور یافت. در دوران فعالیت های نمایشی اش، بیشتر با گروه خلیل موحد دیلمقانی به نام «میترا» همکاری کرد، اگرچه با سایر گروه های تئاتری نیز به صورت پراکنده، همکاری داشت. عمده نمایش هایی که بازی کرد، آثاری از غلامحسین ساعدی بودند. نمایش هایی همچون: زاویه، دیکته، مرده های بی کفن و دفن، چوب بدست های ورزیل، باغ وحش شیشه ای، حسن کچل، آی باکلاه آی بی کلاه، خبرچین، پرواربندان، سرباز لاف زن، یک نوکر و دو ارباب و... آثاری که متاسفانه جز عکس هایی پراکنده، هیچ نشانی از آنها باقی نمانده است.
اگر گفته هگل فیلسوف نامدار آلمانی، درباره بازیگری را بپذیریم که «بازیگر با تمام وجود، با چهره، قیافه و با صدای خود هنرآفرینی می کند، وظیفه ی او این است که خویشتن را با نقشی که برعهده دارد یکی سازد...»، آنگاه باید از پرویز فنی زاده به عنوان بازیگری کامل یاد کنیم.
مهمترین ویژگی فنی زاده در بازیگری، استحاله کامل در نقش بود. به طوری که به سختی می شد ردی از شخصیت خودِ او در نقش پیدا کرد و یکسره تبدیل به کاراکتری می شد که می خواست ایفا کند. کمتر پیش آمده بازی هایش را به واسطه ی نام خودش به یاد بیاوریم. همیشه پیش از نام خودش، اسامی نقش ها به ذهن آمده، همچون: آقای حکمتی، مش قاسم، محمد، عباس چاخان، ملیجک و...
در سال 1344، فنی زاده برای نخستین بار جلوی دوربین سینما قرار گرفت. «خشت و آینه» ساخته ابراهیم گلستان شروع فعالیت سینمایی او و تنی چند از بزرگان تئاتر ایران بود؛ نام هایی چون جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، منوچهر فرید و... فنی زاده در این فیلم ایفاگر نقش کوتاهی بود به نام پرویز! او جوان روشنفکر و هنردوستِ اخته ایست که به همراه تنی چند از دوستانش هر روز عصر در کافه ای گرد هم می آیند و با هم به بحث می پردازند. دلمشغولی او حل کردن جدول است. در بیشتر لحظاتی که او را می بینیم، ساکت و آرام در کنار جلال مقدم نشسته، به سیگار کشیدن مشغول است و اصرار عجیبی دارد که دود سیگار را به صورت حلقه حلقه بیرون دهد! کم حرف می زند و در تنها زمانی که لب به سخن باز می کند، چیزی جز یاوه گویی ندارد، چراکه معتقد است «حرف آدم درست مثل چاه س. حرف بزنی، چاه واز کردی بیفتی توش.» اما این نقش کوتاه، مجالی برای بروز استعداد فنی زاده نبود. نمایش فیلم تحت تاثیر هیاهوی نمایش «گنج قارون» (سیامک یاسمی) قرار می گیرد و در زمان خودش دیده نمی شود. گذر زمان باعث می شود تا به فیلم توجه دوباره ای شود، در عین حال، بیشترین ستایش ها نثار گلستان و خودِ فیلم می شود و کمتر به بازی های بازیگران توجه می شود.
در آن دوره بازیگران تئاتر، حضور در سینما را با توجه به کیفیت فیلم ها، برای خود کسر شأن به حساب می آوردند. از طرفی حضور مداوم آنان در آثار سینمایی، باعث اخراج شان از اداره تئاتر می گردید. به همین دلیل، دومین حضور فنی زاده بر پرده ی سینما، چهار سال طول می کشد. در سال 1348، داریوش مهرجویی براساس یکی از داستان های «عزاداران بیل» نوشته غلامحسین ساعدی، فیلم «گاو» را با حضور جمعی از بازیگران تئاتر می سازد. فیلمی که به همراه «قیصر» ساخته ی مسعود کیمیایی، از بنیان های موج نوی سینمای ایران می شوند. فیلم مورد ستایش های بسیار قرار می گیرد و اکثریت نگاه ها به آن مثبت است. با این حال در میان بازیگران، بیشتر از هر کس عزت الله انتظامی به واسطه ی نقش پررنگش دیده می شود و سایرین جز علی نصیریان، کمتر دیده می شوند. بازی فنی زاده نیز که نقش کوتاهی در فیلم دارد، به چشم نمی آید.
فنی زاده در سال 1351، باز در نقشی کوتاه و مکمل در فیلم «غریبه» به کارگردانی شاپور قریب حضور پیدا کرد. او در این فیلم به نقش عباس معروف به عباس چاخان ظاهر شد. عباس چاخان دوست صمیمی قاسم سیاه (با بازی بهروز وثوقی) بود که همیشه در حال خیال بافی و لاف زنی از رابطه های عاشقانه ای بود که هیچگاه اتفاق نیفتاده بود؛ چرا که معتقد بود زندگی چاخان ئه! با همه ی تلاش فنی زاده جهت جلوه ی این نقش، به دلیل حضور پررنگ نقش قاسم سیاه، بازی او نیز تحت تاثیر حضور وثوقی قرار گرفت. اما سرانجام، اتفاق مهم برای او در همین سال افتاد: بازی در نقش اصلی فیلم «رگبار» اولین ساخته ی بلند بهرام بیضایی. آقای «حکمتی» او را به شهرت  رساند و موفق به دریافت جایزه ی بهترین بازیگر مرد از پنجمین دوره ی جشنواره سپاس گردید.
آقای حکمتی، معلمی ست که به منطقه ای فقیر نشین وارد می شود. او تلاش می کند تا با حضور خود بتواند اثری بر محیط پیرامونش بگذارد. سعی می کند تا سالن نمایش مدرسه را راه اندازی کند و در اجرای این امر، تنها شاگردانش به او کمک می کنند و سایرین از همراهی خودداری می کنند. اما به هنگام بهره برداری از سالن، سر و کله سهم خواهان این موفقیت پیدا می شود. در نهایت، حکمتی باید برود. حکمتی، معلمی ست که به گفته ی خودش در او هیچ عنصر قهرمانی نیست. مثل هر انسان دیگری دارای نقاط ضعف و قوتی ست که خود به خوبی از آن آگاه است و فنی زاده به خوبی این وجوه شخصیتی او را به ما نمایش می دهد. سکانس مربوط به درگیری و کتک خوردن او از آقا رحیم (با بازی منوچهر فرید)، یکی از به یاد ماندنی ترین لحظات فیلم و بازی فنی زاده است.
به نظر می رسید موفقیت حضور در «رگبار» سرآغاز موفقیت های بعدی باشد، اما این تازه شروع مشکلات در مسیر حرفه ای فنی زاده است.

۱ نظر:

Unknown گفت...

man filmaye farci nemididam vali ba filme ragbar didane filmaye farciro shuoroqesh kardam,ruhehs shad fanizade kashki hanuoz zende bod,badan filme hayaho ba sherkate behruoze behnejad ra ham didam kheili ghashang bod,yade on ruozaye khob bekheir.