۱۳۹۳ اسفند ۱۰, یکشنبه

منصور سپهرنیا کمدین سینما از خاطرات سفر خود به ایران می گوید + عکس

منصور سپهرنیا بازیگر قدیمی، که ده ها فیلم پرفروش در کارنامه سینمایی اش جای دارد، قبل از انقلاب به امریکا سفر کرد و سه تفنگدار سینما: سپهرنیا، گرشا و متوسلانی از هم جدا شدند.

به گزارش جوانان، خودش می گوید: زمانی رسید که احساس کرد عمر زندگی هنری سه تفنگدار پایان یافته و به مرور سلیقه ها عوض شده، کمدین های دیگری به میدان آمده اند، متوسلانی به کارگردانی روی آورد و گرشا به فیلم های جدی پرداخته بود و همه مان احساس می کردیم آنچه ما از سینما و نقش هایمان توقع داریم، به دلیل هجوم فیلم های کمدی بدون مایه و محتوا، دیگر برآورده نمی شود.
من به امریکا آمدم، به سینمای این کشور هم کشیده شدم، به صحنه تاتر هم آمدم، ولی هیچگاه دلم راضی نبود، همچنان در رویای بازگشت به آن دوران طلایی سینما بودم.
در طی سی و چند سال گذشته دلخوشی من سفر به ایران است، دیدار دوستان و همکاران قدیمی است، هر بار که من به ایران می روم، همه یاران دورم را می گیرند، در همین سفر اخیر وقتی در یک مراسم بزرگ، متوسلانی روی صحنه اعلام کرد برایتان یک سورپرایز دارم، یک هنرمند قدیمی و یاور همیشگی مان از امریکا آمده، چنان سالن پر از احساسات و مهر و شور و حال شد که من به گریه افتادم، روی صحنه رفتم با بغض با حاضرین سخن گفتم و اینکه ما در سرزمین های غریب، همیشه دلمان با شماست همیشه به یاد شما و سال های پرخاطره گذشته هستیم.
سپهرنیا اضافه می کند در سفر اخیرم، با فامیل و دوستان، دیدارهای خاطره انگیزی داشتم، با خواهرم فرنگیس، تیمسار خلبان کوه پائی، با برادرم جهانگیر، با خواهرم مهری و خواهرزاده هایم با فلورین دختر بزرگم که با شوهرش در ریاض زندگی می کند.
با هم به شمال رفتیم، جاده چالوس و هراز را زیر پا گذاشتیم، متاسفانه شاهد حوادث رانندگی خونینی هم بودیم، چون در آنجا مردم کمتر احتیاط می کنند، دریای شمال همانقدر زیبا مانده، شاید دیگر امکان شنای زن و مرد کنار هم نیست، ولی بچه ها عالم خود را دارند و به دل امواج می زنند.
مهربانی مردم شمال، همچنان به جای مانده، با بیریایی و عشق مسافران را می پذیرند و هر بار که با من روبرو می شدند چنان مرا به آغوش می کشیدند و می بوسیدند، که من احساس می کردم به سال های خوشی ام بازگشته ام و پر از انرژی هستم. در تهران با یاران دیرین خود: محمد متوسلانی همیشه مهربان و فروتن و انسان، با نصرت الله وحدت پیر دیار سینما که همچنان پر از نمک و شیرینی است، پوری بنایی که به یک فرشته نجات مبدل شده است دیدارهای پراحساس داشتم، ساعت ها با هم درباره گذشته ها حرف می زدیم.
در تمام سال های گذشته در سفرهایم همسر مهربانم چون یک ناجی پر از مهرکنار من است، به او تکیه دارم و به عشق اش، به فداکاری اش، به توجه و مراقب هایش.
در سفرهایم وقتی می بینم بچه های نوجوان، درباره من و فیلم هایم بسیار می دانند، حتی بعضی جملات مرا در فیلم ها تکرار می کنند به خودم می بالم که برای این نسل هم حرفی برای گفتن دارم.


محمد متوسلانی، نصرت الله وحدت، پوری بنایی و منصور سپهرنیا


منصور سپهرنیا در جمع خانواده


منصور سپهرنیا در جمع خانواده و دوستان


منصور سپهرنیا


پوری بنایی و منصور سپهرنیا

۱ نظر:

سیامک از کرمانشاه گفت...

باسلام
سپهرنیای عزیز وگرامی کمدی بازی کردن کارهرکسی نیست ولی شمابسیارعالی ازعهده آن برآمدید خاطره بازیهای خوب وشادی آور شماهیچگاه ازخاطره سینما دوستان قدیم پاک نمی شود با آرزوی سلامتی برای شماوخانواده محترمتان